شرح نامه ي 53 نهج البلاغه
ارزشيابي، قدرداني، جزا دهي، راهکار ارتقاء سلامتي اداري
و مبادا نيکوکار و بدکار در نزد تو جايگاهي يکسان با هم داشته باشند، زيرا چنان کاري، کناره گرفتن نيکوکاران از نيکي، و آموخته کردن بدکاران بر بدي را به دنبال دارد. و درباره ي هر يک از آنان چيزي را عهده دار باش که او خود بر عهده گرفته است.
نويسنده: مصطفي دلشاد تهراني
شرح نامه ي 53 نهج البلاغه
« وَلاَ يَکُونَنَّ الْمُحْسِنُ وَالْمُسِيءُ عِنْدَکَ بِمَنْزِلَةٍ سَوَاءٍ، فَإِنَّ ذلِکَ تَزْهِيداً لِأَهْلِ الْإِحْسَانِ فِي الْإِحْسَانِ، وَ تَدْرِيباً لِأَهْلِ الْإِسَاءَةِ عَلَي الْإِسَاءَةِ! وَأَلْزِمْ کُلاًّ مِنْهُمْ مَا أَلْزَمَ نَفْسَهُ. »و مبادا نيکوکار و بدکار در نزد تو جايگاهي يکسان با هم داشته باشند، زيرا چنان کاري، کناره گرفتن نيکوکاران از نيکي، و آموخته کردن بدکاران بر بدي را به دنبال دارد. و درباره ي هر يک از آنان چيزي را عهده دار باش که او خود بر عهده گرفته است.
ارزشيابي پيوسته ي عملکرد کارگزاران و کارکنان، و فرق گذاشتن ميان نيک کرداران و بدکرداران، و خدمتگزاران و سهل انگاران در مجموعه ي مديريتي، زمينه ساز و برپا دارنده اي اساسي براي اخلاق مديريتي است. ارزش نهادن به کار خوب و عملکرد مثبت کارگزاران و کارکنان، و قدرداني درست از ايشان، انگيزه ي بِه گزيني و بساماني و خدمتگزاري را در آنان تقويت و تحکيم مي کند، و بي توجّهي به اين امر، آفتي بزرگ براي اخلاق است. از اين روست که امير مؤمنان علي (عليه السّلام) هشدارانه به مالک اشتر مي نويسد که به اين امر توجّه نشان دهد و هرگز به سوي يکسان نگري و يکسان رفتاري درباره ي نيک کرداران و بدکرداران نرود: « وَ لاَ يَکُونَنَّ المُحسِنُ وَ المسِي ءُ عِندِکَ بِمَنزِلَةٍ سَوَاءٍ » ( و مبادا نيکوکار و بدکردار در نزد تو جايگاهي يکسان با هم داشته باشند). زير بدون چنين ارزشيابي اي، مهم ترين زمينه ي پيشرفت و بهره وري، يعني انگيزه و خواست، سخت آسيب مي بيند؛ نيک کرداران به کار، تلاش، پيشرفت، خلاقيت، و بهره وري بي ميل مي شوند؛ و بدکرداران در سستي و ناکارآمديِ خود، و رکود و بي بهره وريِ خويش تأييد و تقويت مي گردند: « فَإنَّ ذلِکَ تَزهِيدًا لِأَهلِ الإحسَانِ فِي الإحسَانِ، وَ تَدرِيباً لِأَهلِ الإسَاءَةِ عَلَي الإِسَاءَةِ » ( زيرا چنان کاري، کناره گرفتن نيکوکاران از نيکي و آموخته کردن بدکاران بر بدي را به دنبال دارد ).
لازمه ي تحقق اخلاق مديريتي اين است که هر کس در هر مرتبه اي باشد، به درستي ارزشيابي گردد و به تناسب عملکردش مورد قدرداني و جزادهي واقع شود: « وَ أَلزِم کُلاَّ مِنهُم مَا اَلزَمَ نَفسَهُ » ( و درباره ي هر يک از آنان چيزي را عهده دار باش که او خود بر عهده گرفته است ).
در اين جهت، امير مؤمنان علي (عليه السّلام) به مالک اشتر آموزش داده است که به فرماندهان و مديران ميدان دهد، و پيوسته آنان را نيک ستايد و تشويق نمايد:
« فَافسَح فِي آمَالِهِم، وَ وَاصِل مِن حُسنِ الثَّنَاءِ عَلَيهِم، وَ تَعدِيدِ مَا أَبلَي ذَوُو البَلَاءِ مِنهُم؛ فَإِنَّ کَثرَةَ الذِّکرِ لِحُسنِ أَفعَالِهِم يَهُزُّ الشُّجَاعَ، وَ يُحَرِّضُ النَّاکِلَ، إن شَاءَ اللهُ. » (1)
پس به آرزوها و خواسته هاي آنان ميدان ده، و ستودنشان را به نيکي پيوسته دار، و زحمت ها و خدمت هايشان را بر شمار؛ که فراوان کار نيکوي آنان را ياد کردن، دلير را برانگيزاند، واگر خدا بخواهد، ترسانِ از کار وامانده را به پويايي وادارد.
تشويق، نيروهاي خفته ي آدمي را بر مي انگيزد و ميل به تلاش و شادابي را فراهم مي سازد، و اين بهترين راه کار براي حرکت به سوي اهداف است، چنان که در آموزه هاي علي (عليه السّلام) آمده است:
« مَنِ اشتَاقَ أَدلَجَ. » (2)
هر که مشتاق باشد، اوّل شب به راه افتد.
ارزشيابي، قدرداني، و جزادهي زماني نتيجه بخش و کارا است که کاملاً معيارگرايانه و منطبق بر حق و عدالت و انصاف صورت گيرد؛ زحمات و فداکاري هاي هر کس براي خود او منظور شود و به ديگري منتسب نگردد؛ و نبايد اين گونه باشد که اگر صاحب نامي و بزرگي، کاري کوچک انجام داد، آن را جلوه دهند و رنج اندک او را بزرگ شمارند، و اگر بي نامي و شخصي معمولي، کاري بزرگ انجام داد، آن را جلوه گر نسازند و رنج بسيار او را کوچک شمارند، و نبايد در قدرداني و جزادهي تأخير روا داشت. (3) اميرمؤمنان علي (عليه السّلام) در عهدنامه ي مالک اشتر چنين يادآور شده است:
« ثُمَّ اعْرِفْ لِکُلِّ امْرِيءٍ مِنْهُمْ مَا أَبْلي، وَلاَ تَضُمَّنَّ بَلاَءَ امْرِيءٍ إِلَي غَيْرِهِ، وَلاَ تُقَصِّرَنَّ بِهِ دُونَ غَايَةِ بَلاَئِهِ، وَلاَ يَدْعُوَنَّکَ شَرَفُ امْرِيءٍ إِلَي أَنْ تُعْظِمَ مِنْ بَلاَئِهِ مَا کَانَ صَغِيراً، وَلاَ ضَعَةُ امْرِيءٍ إِلَي أَنْ تَسْتَصْغِرَ مِنْ بَلاَئِهِ مَاکَانَ عَظيِماً. » (4)
آن گاه مقدار زحمت وخدمت هر يک از آنان را در نظر دار، و زحمت و خدمت يکي را به حساب ديگري مگذار، و هرگز ارزش زحمت و خدمت کسي را کم تر از اندازه ي نهايي آن ارزيابي مکن؛ و بلندپايگي کسي تو را وادار نکند که زحمت و خدمت کوچکي را که انجام داده است بزرگ بشماري، و دون پايگي کسي باعث نشود که زحمت و خدمت بزرگي را که انجام داده است کوچک بداني.
در رويکرد مديريتي امام علي (عليه السلام) اصل بر قدرداني و تشويق بود، و تنبيه به عنوان امري فرعي و خلاف قاعده به کار گرفته مي شد. امام (عليه السلام) آن جا که کجي ظهور مي کرد و انحراف پديد مي آمد و تشويق و تذکّر چاره ساز نبود، مناسب و بجا تنبيه مي کرد و مجازات مي نمود تا کجي ها راست شود و انحرافات زدوده گردد. (5)
روايت شده است که آن حضرت فرمود:
« مَن لَم يُصلِحهُ حُسنُ المُدَارَاةِ، يُصلِحهُ حُسنُ المُکَافَاةِ. » (6)
کسي که با خوشرفتاري اصلاح نشود، با خوب کيفر کردن اصلاح شود.
آن جا که مدارا و ملايمت، و نيک رفتار کردن و تشويق نمودن راه به جايي نمي برد و چاره ساز نيست، نيک کيفر دادن و درست مجازات نمودن، و بجا پايين آوردن، درمان کننده و چاره ساز است. از اين رو امام علي (عليه السلام) در برابر کجي ها و انحرافات و تعدّي به حقوق مردمان سکوت نمي کرد، و او از اين امور گذشت نمي نمود، و به تناسب کجي انجام يافته و انحراف پيش آمده و تعدّي صورت گرفته، برخوردي تنبيهي مي نمود ومجازاتي در خور و بايسته مي کرد، (7) چنان که در عهدنامه ي مالک اشتر، اين گونه مطرح کرده است:
« وَ تَحَفَّظ مِنَ الأَعوَانِ، فَإن أَحَدُ مِنهُم بَسَطَ يَدَهُ إلَي خِيَانَةِ اجتَمَعَت بِهَا عَلَيهِ عِندَکَ اَخبَارُ عَيُونِکَ، اکتَفَيتَ بِذلِکَ شَاهِدًا، فَبَسَطتَ عَلَيهِ العُقُوبَةَ فِي بَدَنِهِ وَ أَخَذتَهُ بِمَا أَصَابَ مِن عَمَلِهِ نَصَبتَهُ بِمَقَامِ المَذَلَّةِ وَ وَسَمتَهُ بِالخِيَانَةِ، وَ قَلَّدتَهُ عَارَ التُّهمَةِ. » (8)
و از ياران خود محافظت کن؛ پس اگر يکي از آنان دستش را به خيانت گشود و گزارش ديده بانانت همگي بر خيانت او همداستان بود، بدين گواه بسنده کن، و کيفر او را با تنبيه بدني بدو برسان، و آن چه به دست آورده بستان. سپس او را در جايگاه خواري بدار و خيانتکار شمار و طوق بدنامي را در گردنش آر.
آنان که با وجود تأمين کامل مالي دست خيانت دراز مي کنند، حقوق مردمان را ناديده مي گيرند، حرمت ها را مي درند، و قوانين را زير پا مي گذارند، حريم خود و حرمت امانت را مي شکنند، لازم است با دقّت و سرعت، به اندازه و متناسب جرمشان، جزا ببينند، که اخلاق در بستر بي حرمتي و قانون شکني، پا نمي گيرد و برقرار نمي ماند.
بنابراين، اگر مجموعه ي عوامل زمينه ساز و پايدار کننده ي اخلاق مديريتي، مورد توجّه قرار گيرد و ساماندهي مناسب براي آن صورت گيرد، بستري مناسب براي اخلاق مديريتي فراهم مي شود، و تحقق اصول اخلاق مديريتي ميّسر مي گردد.
پي نوشت ها :
1. نهج البلاغه، نامه ي 53.
2. شرح غرر الحکم، ج5، ص 457؛ عيون الحکم و المواعظ، ص 456.
3. ارباب امانت، ص 154.
4. نهج البلاغه، نامه ي 53.
5. تراز حيات، ص 290.
6. غرر الحکم، ج2، ص 178؛ عيون الحکم و المواعظ، ص 444 [ « أَصلَحَهُ حُسنُ المُکافَاةِ » آمده است ].
7. تراز حيات، ص 290.
8. نهج البلاغه، نامه ي 53.
دلشاد تهراني، مصطفي؛ (1390)، رايت درايت: اخلاق مديريتي در عهدنامه ي مالک اشتر، تهران: انتشارات دريا، چاپ اول
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}